یکی از الگوریتمهای گوگل، الگوریتم rank brain است که در سال 2016 از طرف این موتور جستجو به کاربران اینترنت معرفی شد. Rank brain که یکی از الگوریتمهای جدید گوگل در آن زمان محسوب میشد،…
یکی از الگوریتمهای گوگل، الگوریتم rank brain است که در سال 2016 از طرف این موتور جستجو به کاربران اینترنت معرفی شد. Rank brain که یکی از الگوریتمهای جدید گوگل در آن زمان محسوب میشد، به عنوان سومین فاکتور موثر در تعیین رتبه و جایگاه سایت در SERPs شناخته شده و همه موظف شدند تا قوانین ویژه این الگوریتم را رعایت کنند.
مانند سایر قوانین و اصول گوگل، این الگوریتم هم تغییر و تحولات زیادی را از سر گذراند تا در سال 2018 تاثیر آن به شدت افزایش یافت. اگر میخواهید درباره الگوریتم Rank Brain و اصول آن بیشتر بدانید، پیشنهاد میکنیم تا انتهای این مقاله با رشدانا همراه شوید.
واژه Rank brain در زبان فارسی با تلفظ رنک برین و معنی رتبهبندی با هوش مصنوعی همراه است که به عنوان یکی از الگوریتمهای مهم گوگل شناخته میشود. این الگوریتم، همواره در حال یادگیری مفاهیم مختلف بوده و در تهیه نتایج بهتر و کاربرپسندتر به گوگل کمک میکند. شاید از خود بپرسید یادگیری رنک برین چه سمت و سویی دارد؟ یا روی چه مباحثی عمیق میشود؟
در حقیقت، حوزه مورد مطالعه رنک برین، رفتار و تجربه کاربر است و نتایج گوگل را براساس این فاکتور مرتب میکند. با این مثال همراه شوید. فرض کنید، شما در گوگل عبارت الگوریتم rank brain را جستجو میکنید؛ طبق نتایج به دست آمده وارد لینک مقالهای از رشدانا شده و به مطالعه میپردازید. در همین زمان، گوگل در حال آنالیز و تحلیل رفتار شماست اما چطور؟
به محض انتخاب لینک و ورود به سایت؛ گوگل، آنالیز خود را فعال میکند. اگر وقتی وارد مقاله شدید، تا یک مدت زمان مشخص به مطالعه آن بپردازید و سریعا از سایت خارج نشوید یا در گوگل دوباره عبارت مورد نظر را جستجو نکنید، امتیاز مثبت برای سایت مورد نظر ثبت میشود؛ به این ترتیب، جایگاهش در رتبهبندی گوگل بهبود مییابد. احتمالا میتوانید عکس این موضوع را هم تصور کنید که اگر سریع از سایت خارج شوید و دوباره در گوگل جستجو کنید، امتیاز منفی برای سایت ثبت شده و رتبه آن تنزل پیدا میکند.
در ابتدا، هدف از ایجاد این الگوریتم، برطرف کردن یک مشکل ساده، اما بزرگ بود! چندین سال پیش، مشکلی که برای گوگل به وجود آمد این بود که 15 درصد کلمات کلیدی که افراد در این موتور جستجو تایپ میکردند، قبلا هرگز دیده نشده بود. ممکن است اینطور تصور کنید که این درصد عدد چندان زیادی هم نیست، اما زمانی که به صورت روزانه، میلیاردها جستجو در گوگل پردازش شود، 15 درصد عددی نزدیک به 450 میلیون کلمه کلیدی در روز میباشد. به بیانی ساده، این موتور جستجوی پرطرفدار، در یک روز برای 450 میلیون جستجو هیچ پاسخی نداشت و این موضوع بر میزان محبوبیت او تاثیرگذار بود.
قبل از آنکه رنک برین به وجود بیاید، رباتها به اسکن صفحات میپرداختند تا ببینند که آیا آنها کلمه کلیدی دقیق و مشخصی که کاربر جستجو کرده را دارند یا خیر. اما از آنجایی که این کلیدواژهها کاملا جدید بودند، گوگل قادر نبود هیچگونه سرنخی از آنچه که مورد نظر کاربر بود، بیابد. امروزه این موتور جستجو، برای تعیین رتبهبندی سایتها و محتوای آنها، از بیش از 200 سیگنال استفاده میکند. الگوریتمی که در این مقاله معرفی کردیم، در بین این موارد، سومین سیگنال مهم محسوب میشود. به همین دلیل میتوان گفت که تولد هوش مصنوعی توانسته انقلاب بزرگی در نحوه درک سوالات طولانی و پیچیده برای رباتهای گوگل پدید آورد.
همانطور که میدانید، rank brain به جای تمرکز بر روی کیورد، به مفهوم هم توجه دارد. علاوه بر این، موقعیت جغرافیایی کاربر هم در رساندن او به مقصودش تاثیرگذار است. اکنون کاربران با خیالی راحت میتوانند موضوعات موردنظرشان را پیدا کنند، هرچند که عبارات جستجوی آنها مبهم و نامفهوم باشد!
جالب است بدانید که گوگل، هرگز هیچ توضیح خاصی در مورد چگونگی عملکرد این الگوریتم هوشمند ارائه نکرده و ما فقط میتوانیم چیزهایی درباره پشت صحنه آن حدس بزنیم. در ادامه، مواردی از چگونگی کارکرد آن را توضیح خواهیم داد.
از آنجاییکه Rank brain برمبنای هوش مصنوعی و زبان ماشین طراحی شده و با ماهیت عملکرد موجودیتها آشنا است، میتواند فراتر از کلمه کلیدی پیش برود و معنا و مفهوم را پیدا کند.
یکی از مکانیزمهای اصلی این الگوریتم، تشخیص و تعیین موجودیتها است. اگر رنک برین متوجه شود که یک جستجو شامل همان مفاهیمی است که از قبل با کمی تغییر توسط کاربر دیگر در گوگل جستجو شده، به احتمال زیاد، نتایج یکسان یا بسیار مشابهی را به کاربران نمایش میدهد.
براساس اختراع ثبت شدهای که در سال 2013 انجام شد، این موتور جستجو روشی برای پاسخ دادن به سوالات با استفاده از منابع موجود در دادههای بدون ساختار عرضه کرد. در این روش:
لازم به ذکر است که رنک برین یک سیستم یادگیری ماشین است و برای رفع مشکل پرسشهایی که گوگل هرگز با آنان روبرو نشده، به وجود آمده است. در این الگوریتم، سیستم صرفا کلیدواژههای موجود در جستجو را در نظر نمیگیرد، بلکه موجودیتهای مربوط به ساخت آن را نیز در نظر دارد. این موجودیتها، شامل جستجوهای قبلی، موقعیتهای مکانی، نوع دستگاهی که کاربر از آن استفاده میکند و… میباشد.
در این بخش از مقاله میخواهیم به ارتباط بین دو مفهوم فوق یعنی نوع واکنش کاربر به محتوا یا سایت و مدت زمانی که وی در یک صفحه باقی میماند بپردازیم. از نظر شما آیا رابطه معناداری بین این دو مورد وجود دارد؟
پاسخ ما قطعا بله است چون در قسمت قبل هم گفتیم، هر چقدر مدت زمان بیشتری از ورود کاربر به لینک بگذرد و کلمه کلیدی مورد نظر دوباره در گوگل جستجو نشود، امتیازی مثبت برای آن سایت ثبت میشود. این زمانی که کاربر در صفحه یا سایت مورد نظر صرف میکند همان Dwell Time است که به طور کامل توسط گوگل محاسبه و کنترل میشود.
این مسئله را هم در نظر داشته باشید که اگر کاربر از طریق لینک مستقیم یا بک لینک وارد سایت شده باشد، زمان حضور کاربر برای وی محاسبه نمیشود. چون این زمان تنها وقتی که مخاطب از طریق گوگل به سایت ورود پیدا کند، قابل پیگیری است. شاید فکر کنید Dwell Time و Bounce Rate یا متوسط حضور کاربر در سایت دو مفهوم یکسان هستند، اما باید بگوییم تفاوتهای زیادی بین این دو نرخ وجود دارد.
در الگوریتم rank brain آن دسته از کاربران به عنوان معیار سنجش در نظر گرفته میشوند که از طریق گوگل به سایت ورود کنند. به محض ورود کاربر به یکی از صفحات سایت، گوگل آی پی کاربر را بررسی کرده و نوع مرورگر یا اطلاعات اکانت Gmail مخاطب را شناسایی میکند. در مقابل به مدت زمانی که کاربر به سایت شما وارد میشود تا زمانی که مجددا عبارت مورد نظر خود را در گوگل جستجو میکند، Dwell Time میگویند.
جهت بهینه سازی سایت برای این الگوریتم کافی است محتواهای سایت شما ساده و روان باشد تا مخاطب با یک بار خواندن آن ها را کاملا درک کند. گوگل با به کارگیری الگوریتم رنک برین دائما در حال بهتر کردن نتایج است پس شما هم برای اینکه افزایش ترافیک سایتتان را داشته باشید و به رتبه بندی بهتری برسید باید همواره خود را به روز نگه دارید.
در این مقاله، درباره الگوریتم rank brain صحبت کردیم. همان طور که میدانید، بین دو مفهوم رنک برین و Dwell Time ارتباط جالبی وجود دارد و گوگل به کمک هر دو مورد سعی میکند رفتار کاربر را بسنجد. در نهایت، نتیجه میگیریم که هر چقدر محتوا و بخشهای مختلف سایت حس و تجربه بهتری برای کاربر مهیا کند، شاهد افزایش رتبه سایت در الکسا خواهیم بود و همچنین، سایت امتیازهای مثبت بیشتری از گوگل دریافت خواهد کرد.
امیدواریم از خواندن این مقاله لذت برده باشید. به نظر شما آیا این الگوریتم بر سایر الگوریتم های گوگل نیز تاثیر دارد؟ نظرات خوبتان را با ما مطرح کنید.
SEO Specialist Course
سایت خود یا مشتریانتان را هدفمند به صدر گوگل برسانید